پيامبر خنده ها
پيامبر خنده ها
پيامبر خنده ها
هيچ مي دانستيد يکي از صفات پيامبر اسلام (ص) شوخي هاي ايشان بوده؟
آنچه درباره خنديدن پيامبر (ص) آمده است
يزيد بن ابي حبيب، از همان عبدالله بن حارث بن جزء نقل مي کند که مي گفته است: «پيامبر (ص) خنده اي به جز لبخند نداشت.»
از ابوذر نقل کنند که مي گفته است: «پيامبر (ص) مي فرموده است من نخستين کسي را که وارد بهشت مي شود و آخرين کسي را که از دوزخ بيرون مي آيد مي شناسم. روز رستاخيز کسي را براي حساب مي آورند به فرشتگان گفته مي شود گناهان صغيره اش را بر او عرضه داريد، و گناهان کبيره اش را از او پوشيده مي دارند. به او گفته مي شود فلان روز و فلان ساعت اين گناه و آن گناه را انجام داده اي و او اقرار مي کند و از عرضه کردن گناهان کبيره اش بيمناک است. در اين هنگام فرمان مي رسد که به جاي هر گناه براي او حسنه اي منظور داريد و آن بنده از روي طمع مي گويد آخر من گناهان ديگري هم داشته ام که آنها را در اينجا نمي بينم! ابوذر مي گفته است در اين هنگام ديدم پيامبر (ص) چنان لبخندي بر لب آورد و خنديد که دندان هايش نمودار شد.»
از حرير بن عبدالله بجلي نقل شد که مي گفته است: «از هنگامي که مسلمان شدم پيامبر مرا از همنشيني با خود- يا ورود به خانه خود- منع نفرمود و هيچ گاه مرا نديد؛ مگر آنکه خنديد.»
علي بن ربيعه براي ما نقل کرد که در حضور علي (ع) بودم، مرکبي آوردند تا سوار شود. همين که پاي در رکاب نهاد بسم الله گفت و چون بر پشت مرکوب قرار گرفت الحمدالله گفت و سپس چنين گفت: «منزه است آنکه اين را براي ما رام ساخت و ما را ياراي آن نيست.» آنگاه سه بار الحمدالله و سه بار الله اکبر گفت و سپس عرضه داشت: «بار خدايا پاک و منزهي! من بر خويشتن ستم کردم. مرا بيامرز که گناهان را کسي جز تو نمي آرزد». آنگاه لبخند زد. من گفتم: «اي اميرالمؤمنين! از چه خنديدي؟» فرمود: «من ديدم رسول خدا (ص) چنين فرمود و از آن حضرت پرسيدم اي رسول خدا! چرا لبخند زدي؟ فرمود چون بنده مي گويد خدايا گناهان مرا بيامرز، پروردگار خشنود مي شود از اينکه بنده اش مي داند که کسي جز او گناهان را نمي آمرزد.»
شمائل النبي (ص)- نوشته ابوعيسي محمد بن عيسي ترمذي (متوفاي 279 ق)- ترجمه دکتر محمود مهدي دامغاني- نشرني، 1372- صفحات 136 تا 138.
آنچه رسول (ص) بدان مزاح کرده است
و آورده اند که زني به نزديک رسول (ص) آمد و گفت: «مرا بر شتر نشان که به سر سفر مي رفتند.» رسول گفت: «ترا بر بچه ناقه نشانم.» زن گفت: «يا رسول الله مرا برنتابد، رسول (ص) گفت: «من ترا الا بر بچه ناقه ننشانم» گفت: «او طاقت ندارد.» رسول (ص) گفت: «اي مردمان، شتر نه بچه ناقه باشد؟»
زني بيامد و گفت: «يا رسول الله، شوهرم بيمار است و ترا مي خواند.» رسول گفت: «شوهرت آن است که سپيدي در چشم دارد؟» زن بازگرديد و چشم شوهر برمي دارد و درمي نگرد. شوهر گفت «چه مي کني؟» گفت: «رسول مرا گفت در چشم شوهرت سپيدي است.» شوهر گفت: «واي بر تو، کسي باشد که در چشم سپيدي ندارد؟ صدق رسول الله.»
و آورده اند که زاهدي در بازار بود. رسول (ص) از پس او فراز آمد و هر دو دست بر چشم وي نهاد و زاهد ندانست که او رسول تا آنگه که رسول گفت: «که مي خرد بنده اي؟» زاهد گفت: «يا رسول الله، آنگاه مرا بي قدر يابي.» رسول گفت: «پيش خداي عزوجل بي قدر نباشي».
از سهل بن سعد الساعدي روايت است از رسول (ص) که در مسجد رفت. اميرالمؤمنين علي (ع) را ديد بر پهلو خفته و ردا از دوشش افتاده و خاک به پشتش رسيده. رسول (ص) خاک از پشتش پاک مي کرد و مي گفت: «بنشين اي بوتراب.»
و روايت کرده اند کخه از جعفر بن محمد الصادق پرسيدند که در طبع رسول (ص) هيچ مداعبتي و مزاحي بود. گفت: «خداي تعالي وصف رسول کرده است به خلق عظيم. و خداي تعالي همه انبيا را بفرستاد و در طبع ايشان درشتي اي بود و رسول را به افت و رحمت فرستاد. و از رافت و رحمتش آن بود که با امت مداعبت کردي تا صحابه را دل خوش باشد، و گفتي خداي تعالي دشمن دارد کسي را که ترش باشد در روي برادران مسلمان».
شرف النبي (ص)- نوشته ابوسعيد واعظ خرگوشي (متوفاي 407 قمري)
آنچه در صفت سيد (ص) آمده است
بر بديهه، چون وي را بديدندي، از وي هيبت داشتندي و چون با وي مخالطت کردندي، وي را چون جان و دل دوست گرفتندي. نه پيش از وي، مثل وي کسي توانستندي ديدن و نه بعد از وي، کسي مثل وي تواند يافتن.»
سيرت رسول الله (ص)- نوشته عبدالملک بن حشام نحوي (متوفاي 218 قمري)- ترجمه رفيع الدين اسحاق همداني (متوفاي 633 قمري)، نشر مرکز، 1373، صفحه 197
خانه دوست کجاست ؟
خانه پيامبر (ص) در مکه حالا ديگر نيست
دولت سعودي، اولين جايي را که در مکه تخريب کرد، همين گنبد بود. آن ها بر روي خانه پدر پيامبر (ص)، ساختماني جديد ساختند که تا 12 سال قبل «اداره اوقاف» در آن مستقر بود و در حال حاضر هم کتابخانه عمومي شده است. لااقل اين ساختمان مشخص است و زائران مي توانند بر روي ديوار آن عبارت «هذا مولد الرسول (ص)» را ببينند، اما خانه خود پيامبر (ص) که حضرت با خديجه در آن زندگي مي کردند و حضرت زهرا (س) هم در آنجا متولد شده اند، به کلي غيرقابل تشخيص است. همين طور منزل حضرت ابي طالب و ساير اماکني که تا 60 سال پيش همچنان مشخص و محترم بودند. در حال حاضر، زائران به بازديد کتابخانه «مکتبه المکه المکرمه» مي روند و در کنار ديوار آن، با پيامبرشان درد دل مي کنند. در نقشه جديد شهر محل تولد پيامبر (ص) در خيابان ملک فهد، بعد از تونل فيصليه است. اهالي، به آن منطقه، «شعب علي» يا دره امام علي (ع) مي گويند.
منبع: هفته نامه فرهنگي- اجتماعي جوانان همشهري جوان ش- 301
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}